تا حالا ...
 
پسرک عاشق تنها
سلام به همه دوستان گلم من حسین عطایی متولد 14 بهمن 1369 در مشهدم این وبلاگ شخصیم تو فضای مجازی امیدوارم خوشتون بیاد ارادتمند .حسین عطایی ....
 
 

تاخالا شده عاشق بشین؟؟؟؟؟؟؟

میدونین عشق چه رنگیه؟؟؟؟؟؟؟

میدونین عشق چه طمی داره؟؟؟؟؟

چه بویی داره؟؟؟؟؟؟

میدونین عاشق چه شکلیه؟؟؟؟؟

میدونین معشوق باقلب عاشق چه میکنه؟؟؟؟؟

میدونین قلب عاشق واسه کی میتپه؟؟؟؟؟

اگه جواب این سوالا رو میخواین فقط اینو بخونید........

اگه یه روز دیدی خودت اینجایی ودلت یه جای دیگه........بدون کار از کار گذشته وتو عاشق شدی.......طوری میشه قلبت فقط وفقط واسه عشق میتپه...چه قدر قشنگه عاشق بودن و مثل شمع سوختن....

همیچی با یه نگاه شروع میشه...اما این نگاه مثل نگاه های دیگه نیستا......یه چیزی داره که اونای دیگه ندارن.....

محو زیبایی نگاهش میشی تا ابد تصویر نگاهش رو تو قلبت حبس میکنی...نه اصلا میزاریش تو یه صندوق درش هم قفل میکنی تا کسی بهش دست نزنه.......

حتی وقتی باعشقت رو یه سکو میشنی وواسه ساعت های متمادی باهاش حرف نمیزنی...وقتی ازش دور میشی احساس میکنی قشنگترین گفتوگوی عمرت رو داری باکسی از دست میدی...

میبینی کاردلو؟؟؟؟؟

شب می ای بخوابی مگه فکرش میزاره خلاصه بعد یه جنگ وجدال طولانی باخودت چشاتو روهم میزاری....ولی همش ازخواب میپری............

از چیزی میترسی....

صبح که ازخواب بیدار میشی نه میتونی چیزی بخوری نه میتونی کاری انجام بدی....فقط و فقط اونه که تو فکرو ذهنت قدم میزنه...جوری بهش عادت میکنی که اگه یه روز نبینیش دنیا به اخر میرسه.....

وقتی با اونی مثل اینکه تو اسمونا سیر میکنی....وقتی بهت نگاه میکنه انگار همه دنیا رو بهت میدن....گرچه عشق نه نگاهی میکنه نه حرفی میزنه...

اخه خاصیت عش همینه ادم رو عاشق مینه بعدش ولی میکنه به امون خدا....

وقتی باهاته همش سرش پایینه....

با خودت میگی تورو خدا فقط یه با نگام کن اخه دلم واسه اون چشمای قشنگت یه ذره شده.....

دیگه مال خودت نیستی...

بدجور بهش عادت کردی مگخ نه؟؟؟؟

یه روزی بهت میگه میخواد ببینتت...سر از پانمیشناسی حتی نمیدونی چیکار کنی....

همش دلت شوز میزنه اخه شب قبل خواب اونو دیدی .....

خواب دیدی همش داره از دستت فرار میکنه.....

هیچ وقت براش رز قرمز نگرفتی....چون میگفت همش دروغه...تو هم نخواستی فکرکنه تو دروغ میگی..اخه از دروغ متنفره...

وقتی اونو میبینی بهش میگی خیلی ازدیدنش خوشحالی....

ولی اون....سرش رو بلند میکنه توچشات زل میزنه وبهت میگه....اومدم بهت بگ بهتره فراموشم کنی....دنیا روسرت خراب میشه....

همه چیو ازت میگیرن همه خوشبختی های دنیارو.....

تا میخوای بهش چیزی بگی....

از جاش بلند میشه واروم دستت رو میبوسه ومیذاره روی قلبش وبهت میگه خیلی دوست دارم وبرای همیشه ترکت میکنم...

دیگه قلبت نمیتپه دیگه خونی تو رگات جاری نمیشه...

یه هویی صدای شکستن چیزی میاد....دلت میشکنه وتیکه هاش رو زمین پخش میشه.....

دلت میخواد گریه کنی ولی یادت میوفته که بهش قول داده بودی که هیچ وقت به خاطر اون گریه نکنی...چون میگفت اگه یه قطره اشک از چشای تو بیاد من خودمونمیبخشم.....

دلت میخواد بهش بگی که چه قدر بیرحمی که گریه رو ازم گرفتی....ولی اصلا هیچ صدایی از گلوت خارج نمیشه ولبات تکون نمیخوره....

بهت میگه فهمیدی چی گفتم؟؟؟با سر بهش میگی اره....

وقتی ازش میپرسی چرا؟؟؟ میگه چون دوست دارم...

انگشتری رو که توی دستته رو در میاری اخه خیلی اونو دوست داره بهش میگی مال تو ....

ازت میگیره اما دوباره دستت میکنه ومیگه...فقط تو دست تو قشنگه....

بعد دستت رو محکم فشار میده تو چشات نگاه میکنه و...

بعد اون روز دیگه دلت نمیخواد چشاتو باز کنی....اخه اگه باز کنی باید دنیای بدون اون رو ببینی....

اما....تو دنیای بدون اونو میخوای چیکار...

وبرای همیشه یه دل شکسته میمونه....

یه دل شکسته ای که تنها چاره دردش...

تویی..............

اخه این روزها به هرکی میگم تو به خودش میگیره.....نمیدونه که هرکسی برای من تو نمیشه......

 



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






ارسال شده در تاریخ : شنبه 4 آبان 1392برچسب:, :: 23:17 :: توسط : حسین عطایی

درباره وبلاگ
به وبلاگ من خوش آمدید
داستان عاشقانه زیبا و غمگین- حتما بخوانید آیا این هم عشق است؟ یا زمانی بوده و دیگر نیست؟ پیشنهاد یک مرد به یک زن دلم برایت تنگ شده .... دل نوشته گرفته دلم دل نوشته دل نوشته داستان کما ماجرای شگفت انگيز استقامت يك كوهنورد مورچه و عسل میخواهم معجزه بخرم! روز قسمت ناشنوا نجات عشق
آرشيو وبلاگ
نويسندگان